مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart107107
#Part107
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
لاله ـ واو ... لامصب اینجا خونه س یا کاخ ؟
آیدا ـ یارو مولتی میلیاردره باور کن ....
لاله با ذوق دستاش رو به هم کوبید : Øالا Ùکرش رو بکن Ú©Ù‡ عشقه من شریکشه ØŒ Ú†Ù‡ شود ...
آیدا پوزخند زد : از Øوله Øلیم نری تو دیگ ... هنوز دو Ù‡Ùته هم نشده ها ...
لاله Ù€ Øالا هرچی ØŒ تو بگو یه روز . مهم اینه Ú©Ù‡ Ú¯Ùته از من خوشش اومده ...
آیدا بی Øس لبه ÛŒ تخت دو Ù†Ùره نشست Ùˆ Ú¯Ùت :والا تا اونجایی Ú©Ù‡ من بودم Ùˆ شنیدم ØŒ مادرش Ú¯Ùت یه مدت با کیهان باشی تا به شناخت نسبی برسی ....
لاله با همون ذوق روی تک مبل سلطنتی سه Ù†Ùره نشست وجواب داد : این یعنی از تو خوشش اومده .
به مکالمه ی هر دو ی اونا گوش می دادم که بی هوا در باز شد . دختر جوون و لاغر اندامی وارد اتاق شد وLoveSara 💋✨