کانال تلگرام رمانکده سارا @LoveSara

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال 🍃رُمـانــڪدهـ ســارا🌧

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

🐬 پاØPart139139
#Part139

📕 رمان " رسوایی " ‼️ 🙊👄

به قلم خانم ک. شاهینی فر 👒

🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃

تارخ عصبی تر داد زد : پس دسته آذین رو بگیر ببرش که اگه مهتاج کارش نداشته باشه باباش میکشه اونو ... زبون نفهم نباش ... برزو الانشم مرده ...
کیهان تازه به من نگاه کرد ... انگار تازه اوضاعه ظاهرم رو دید که چاقو از دستش افتاد و سمته من اومد : دستت ... آذین دستت ...
پر بغض با چشمایی که هی خالی و پُر میشد گفتم : بریم کیهان ... فقط بریم ....
صدای تارخ رو شنیدم : ببرش تا من فیلمای دوربین رو پاک کنم بزنگم به مهتاج ....
کیهان می خواست به سمت برزو برگرده که محکم گوشه ی لباسش رو گرفتم و نالیدم : تو رو خدا بریم ... آیدین بیاد منو میکشه ... میترسم کیهان ...
کیهان به سمته من برگشت . اون نگرانه من بود و من می خواستم از این نگرانی برای بیرون بردنش از این ویلای نفرین شده سو استفاده کنم و انگار موفق شدم که مچ دستم رو گرفت و به سمت خروجی سالن میرفت که تارخ صداش زد : اوی ...
به سمت تارخ برگشت که تارخ سوییچ دستش رو به سمت کیهان انداخت : ماشینت رو نابود کردی کله خر ...
کیهان سوییچ رو گرفت و هر دو بیرون زدیم . ماشینه تارخ کمی LoveSara 💋✨

  کلمات کلیدی: Part139
بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: