مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart191191
#Part191
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
خب نگهش Ù…ÛŒ دارم تا Ùروغ بیاد تو به کارت برس ...
Ù€ وجدانا منو دست اندختی یا نمی Ùهمی منظورم از این ØرÙا چیه ØŸ
آمین با دو دستاش انگشت اشاره Ù… رو گرÙت Ùˆ باهاش بازی Ù…ÛŒ کرد . گاهی توی دهنش Ù…ÛŒ ذاشت Ùˆ گاهی ولÙØ´ Ù…ÛŒ کرد . دلم ضع٠می رÙت برای این همه با مزه بودنش ..
رسیدیم . رو به روی خونه نگه داشت . پیاده شد و ماشینش رو دور زد . در سمت من رو باز کرد . دستش رو روی در گذاشت و یه وری وایساد و با لبخند کجش مارو نگاه می کرد : ای دهنت سرویس آذین کهچطور خانواده رو از هم پاشوندی ...
اخم کردم Ùˆ Ú¯Ùتم : جلوی آمین از این ØرÙا به من نزن ... اونی Ú©Ù‡ همه Ú†ÛŒ رو پاشوند تو بودی ØŒ نه من ...
Ù€ من ØŸ من پاشوندم ØŸ توی نکبت از اولش ساز مخالÙت Ù…ÛŒ زدی ØŒ نمی زدی ØŸ
آمین به بغل پیاده شدم . بازوم رو گرÙت Ùˆ نگهم ØLoveSara 💋✨